کد مطلب:301486 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

ادعای بخشش و روایات مربوط به آن


1- حافظ علامه، عبدالرحمن جلال الدین سیوطی گوید: بزار، و ابویعلی، و ابن ابی حاتم، و ابن مردویه، از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت كنند كه هنگامی كه این آیه نازل شد: «و ات ذالقربی حقه» رسول خدا فاطمه را طبیده و فدك را به او بخشید.

ابن مردویه از ابن عباس رضی الله عنه روایت كند كه هنگام یكه آیه «و ات


ذالقربی حقه» نازل شد، رسول خدا فدك را به فاطم بخشید. [1] .

2- ابن حجر در شبهه هفتم از شبهات رافضه گوید: و ادعای فاطمه علیهماالسلام كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فدك را به او بخشیده است، جز علی و ام ایمن شاهدی نداشت و لذا تعداد شهود كامل نشدند... [2] .

3- فخرالدین رازی در تفسیر كبیرش ذیل آیه: از سوره حشر گوید: مبرد گفته است كه گفته می شود: «فاء یفیئی» هنگامی كه رجوع كند و برگردد و «افاءه الله» هنگامیكه آن را برگرداند.

ازهری گوید: «فی ء» آن چیزی است كه خداوند اموال كسانی را كه با دین او مخالفت كرده اند به طرفداران دینش بدون جنگ و قتال برگردانده است، یا به اینصورت كه از وطنها خودشان صرفنظر كرده و كوچ كرده و در اختیار مسلمانها گذاشته اند و یا بر جزیه ای كه نسبت به نفرات خود بپردازند... مفسران در اینجا دو جهت را ذكر كرده اند: اول: اینكه این آیه درباره قریه های قبیله «بنی النضیر» نازل نشده زیرا آنان را با قهرو غلبه و تاخت و تاز جنگی و محاصره سرزمین و دهكده شكست دادند بلكه مربوط به «فدك» است كه اهالی آنجا دست از آبادی و محله خود برداشته و به پیامبر واگذار كردند و لذا بدون جنگ به تصرف حضرت درآمد... بعد از رحلت حضرت رسول فاطمه علیهاالسلام مدعی شد كه پیمبر آنجا را به او بخشیده، ابوبكر گفت: تو در حال ناداری گرامی ترین مردم و در حال دارائی و بی نیازی محبوبترین مردم در نظر من می باشی در عین حال گفتارت را صحیح نمیدانم و تصدیق نمی نمایم و نمی شود چنین حكمی صادر كنم، ام ایمن و یكی دیگر از غلامان حضرت رسول بر این مطلب گواهی دادند ابوبكر شاهدی را خواست كه بشود در شرع و قانون اسلامی


به شهادت و گواهی او اعتماد كرد... [3] .

4- حافظ كبیرابوالقاسم حسكانی از ابوسعید خدری روایت می كند: كه هنگامی كه آیه شریفه: «و ات ذاالقربی حقه» نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه علیهاالسلام را طلبیده و فدك و عوالی را به او بخشیده و فرمود: این سهمی كه خداوند برای تو و فرزندانت مشخص كرده است. [4] .

5- از ابوسعید نقل شده: كه هنگام نزول آیه شریفه «و اتذاالقربی حقه» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای فاطمه فدك از آن تو است. [5] .

6- علامه شهرستانی گوید: اختلاف ششم در مساله فدك وارث بردن از پیامبر و ادعای فاطمه علیهماالسلام یك بار به عنوان ارث و بار دیگر به عنوان اینكه به من تملیك شده، تا جائی كه این ادعا با روایت مشهوره ای كه از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده بود كه «ما گروه پیامبران چیزی ارث نمی گذاریم، آن چه از ما بماند صدقه خواهد بود» روبرو شد كه با استناد به این رویت فدك را از او گرفتند. [6] .

7- استاد عبدالفتاح عبدالمقصود گوید: نظریه صحیح درباره فدك آنست كه آنجا ملك خالص رسول خدا بود كه می توانست تا هنگام وفاتش بهمان ملكیت خالصه باقی مانده باشد و می توان گفت كه آن را پیش از وفات به دخترش بخشیده باشد.

وی در جای دیگر گوید: سرزمین فدك چه به صورت بخشش و یا به عنوان ارث حق خالص فاطمه بود كه نمی شود بحث و جدل و شك و تردیدی در آن ابراز داشت. [7] .


8- ابن ابی الحدید از قاضی القضاه عبدالجبار نقل می كند كه: ما منكر صحت روایتی نیستیم كه ادعای حضرت فاطمه علیهماالسلام را نسبت به فدك نقل می كند، اما مسلم نیست كه فدك در تصرف او بوده باشد، البته اگر در دست او بود و در آن تصرفی داشت ظاهرا می بایست گفت كه ملك او بوده و اگر در ضمن بقیه ما ترك حضرت رسول باشد در اینصورت ظاهر آنست كه میراث می باشد. [8] .

وی (ابن ابی الحدید) در جای دیگر گوید: فصل سوم: در اینكه می توانیم فدك را بخشش و نحله رسول خدا نسبت به فاطمه بدانیم و آیا این مطلب صحیح است یا نه، آنگاه وی از كتاب «السقیفه» و «فدك» تالیف احمد بن عبدالعزیز روایات فراوانی را می آورد كه آن حضرت مدعی بخشش بوده است. [9] .

9- یاقوت حموینی گوید: و در آن جا (فدك) چشمه ای جوشان و درختان خرمای فراوانی است و این همان سرزمینی است كه فاطمه رضی الله عنها گفت: رسول خدا آن را به من بخشیده است. [10] .

10- در نامه ای كه مامون به فرماندارش در مدینه می نویسد چنین آمده: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فدك را به فاطمه دخترش بخشیده و آن جا را صداق او قرار داد، این مطلب امر مهمی است كه برای همگان روشن و آشكار می باشد و در بین افراد خاندان پیامبر در این مساله اختلافی نیست. [11] .

11- برهان الدین شافعی گوید: و شاید مطالبه ارث از فدك بعد از آن بود كه مدعی شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فدك را به او بخشیده و از او درخواست بینه


و شاهد كردند و علی كرم الله وجهه و ام ایمن بر این مطلب شهادت دادند و به او گفته شد آیا با شهادت دادن یك مرد و یك زن تو مستحق فدك می شوی؟ [12] .

12- ابن ابی الحدید گوید: آن چه كه سیدمرتضی گفته كه مقتضای حال چنان است كه در آغاز مدعی شود كه رسول خدا فدك را به او بخشیده، این مطلب صحیح است. [13] .

13- عبدالرحمن بن احمد احیبی گوید: اگر گفته شود: فاطمه مدعی شد كه رسول خدا فدك را به او بخشیده و علی و حسن و حسین و ام كلثوم بر این مطلب گواهی دارند و ابوبكر شهادت آنان را رد كرده و نپذیرفت، می گویم: حسن و حسین به خاطر صغر سن فرع در شهادت بوده اند و شاید نظر ابوبكر آن بود كه در صورت وجود یك نفر بینه و قسم خوردن حكم ثابت نمی شود زیرا مذهب بسیاری از دانشمندان چنین است. [14] .

14- عالم زاهد، سید ابن طاووس گوید: فصل: تذكراتی درباره آخرین بخش از جزء پنجم از تفسیر محمد بن عباس بن علی بن مروان معروف به ابن حجام در تفسیر آیه شریفه «و ات ذاالقربی حقه»: درباره این آیه حدیث فدك را بیست طریق آن را هم متذكر می شویم... از عطیه عوفی از ابوسعید خدری روات شده كه هنگامی كه آیه شریفه «و ات ذاالقربی حقه» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه علیهاالسلام را فراخوانده و فدك را به او بخشید. [15] .

15- علامه اربلی گوید: از ابان بن تغلب، از حضرت صادق علیه السلام روایت شده كه گوید به حضرت عرض كردم آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فدك را به


فاطمه علیهاالسلام بخشید؟ فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را وقف نمود و خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «و ات ذاالقربی حقه» آن حضرت به فاطمه علیهاالسلام حقش را بخشید، عرض كردم: آیا حضرت رسول فدك را به او بخشید؟ فرمود بلكه خداوند تبارك و تعالی به او بخشید، روایات نزدیك به تواتر از طریق اصحاب ما در این مورد وارد شده و ثابت است كه «ذالقربی» عبارتند از: علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام. [16] .

16- احمد بن علی طبرسی گوید: از حماد بن عثمان، از حضرت صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود: هنگامی كه با ابوبكر بیعت شد و زمامداری وی بر عموم مهاجران و انصار ثابت گردید. دستور داد تا فدك را از تصرف حضرت فاطمه بیرون آورده و كارگزاران حضرت را از آن سرزمین خارج كنند، فاطمه علیهاالسلام نزد او رفته و فرمود: چرا میراثم را از من گرفته و مرا از تصرف در حق خود محروم ساخته و دستور داده ای نماینده ام را از فدك بیرون كنند با اینكه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دستور خداوند آن را به من بخشیده و برایم قرار داده است، ابوبكر گفت: برای اثبات این ادعا چند نفر گواه و شاهد بیاور،حضرت، امایمن را شاهد گرفت، ام ایمن گفت: ای ابوبكر من بر این مطلب گواهی نخواهم داد مگر اینكه با گفتاری از رسول خدا بر تو احتجاج كنم، تو را به خداوند سوگند می دهم آیا نمی دانی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده: «ام ایمن زنی از بهشتیان است»؟ گفت: آری، گفت: گواهی می دهم كه خداوند متعال به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وحی كرد كه «و ات ذاالقربی حقه» حضرت فدك را به دستور خداوند و به فاطمه بخشید بعد از ام ایمن،علی علیه السلام آمده و همان مطلب را شهادت داد. ابوبكر نامه ای برای حضرت فاطمه نوشته و به دست او داد، عمر از راه رسیده و گفت: این نوشته چیست؟ گفت:فاطمه مدعی


فدك شد و ام ایمن و علی بر آن گواهی دادند من هم سند آن را به اسم او نوشتم، عمر نوشته را از فاطمه گرفته، آب دهان بر آن انداخته و پاره كرد، فاطمه با چشم گریان از آن جا بیرون رفت، بعد از او علی علیه السلام به مسجد نزد ابوبكر رفته و در حالی كه عده ای از مهاجران و انصار اطراف او را گرفته بودند به او خطاب كرده و فرمود: چرا فاطمه را از تصرف در میراثش از رسول خدا منع كردی، با اینكه حضرت در زمان حیات خود آن جا را در تصرف و تملك خود گرفته بود؟ ابوبكر پاسخ داد: فدك فی و غنیمت مسلمانهاست، اگر فاطمه بر این مطلب كه رسول خدا آن را به او بخشیده و در تصرف وی قرار داده گواه و شهودی بیاورد به او می دهم و الا حقی در آن نخواهد داشت.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: تو در بین ما برخلاف حكم خداوند درباره دیگر مسلمانها باشد و من مدعی آن شوم تو از چه كسی مطالبه شهود و بینه می كنی؟ گفت: از تو شاهد خواهم خواست، فرمود: پس چرا از فاطمه مطالبه شهود می كنی با اینك هم اكنون فدك در دست او است و در زمان حیات رسول خدا آن جا را تملك كرده و از مسلمانانی كه مدعی آن شده اند بینه و شهود نمی خواهی بهمان گونه كه اگر من ادعای چیزی را می كردم كه در تصرف دیگران بود از من بینه و شاهد می خواستی؟

ابوبكر ساكت شد و عمر گفت: ای علی دست از این سخنان بردار ما نمی توانیم در مقابل تو استدلال كنیم اگر شاهد و گواهانی عادل بر این ادعا آوردی به تو می دهیم و اگر نیاوردی برای تو و فاطمه حقی در آن نیست و مال مسلمانها است.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: ای ابوبكر آیا كتاب خدا را می خوانی؟ گفت: آری، گفت: مرا از این فرمایش خداوند متعال خبر ده كه فرمود: «انما یرید


الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا» [17] این آیه درباره چه كسی نازل شده؟ آیا درباره ما است یا غیر ما است؟ گفت درباره شما است، علی علیه السلام گفت: اگر عده ای شهادت دهند كه فاطمه علیهاالسلام مرتكب كار زشتی شده بتو در آن جا چه می كنی؟ گفت بهمانگونه كه بر دیگر زنان مسلمین اقامه حد می كنم بر او نیز حد جاری خواهم كرد!! گفت: بنابراین در آن صورت تو در پیشگاه خدا از كافران محسوب خواهی شده گفت: چرا؟ فرمود: بخاطر آنكه گواهی خداوند را نسبت به طهارت و پاكی او رد كرده و شهادت مردم را علیه او پذیرفته ای، همانگونه كه حكم خدا و رسولش را در مورد فدك كه در زمان حیات رسول خدا به او واگذار شده و او آن را قبض كرده بود رد كرده و گفتار یك عرب بیابانی را كه بر خود بول می كند پذیرفته و فدك را از او گرفتی و پنداشتی كه آن فی و غنیمتی برای مسلمین است در حالی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده بود: «البینه علی المدعی و الیمین علی المدعی علیه» تو سخن آن حضرت را كه فرموده بود: «آن كس كه ادعا كرده باید بینه و شاهد بیاورد و آن كس كه مدعی علیه است باید سوگند یاد كند» رد كردی.

راوی گوید: در این هنگام همهمه و گفتگوئی در بین مردم به وجود آمده كار ابوبكر را زشت شمرده به یكدیگر می گفتند به خدا سوگند پسر ابوطالب راست می گوید، و بعد آن حضرت به منزل خود مراجعت فرمود. [18] .

حضرت علی علیه السلام بعد از آن كه ابوبكر حضرت زهرا علیهاالسلام را از تصرف در فدك منع كرد نامه ای به او نوشت كه متن آن نامه را مرحوم طبرسی در كتاب «الاحتجاج» ج 1/ 128 آورده است كه برای آشنائی با آن به كتاب


مذكور مراجعه كنید.

17- شیخ مفید با اسنادش از عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق علیه السلام روایت كند كه فرمود: بعد از آن كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرمود و ابوبكر بر جای آن حضرت نشست دستور داد نماینده و وكیل حضرت زهراء را از فدك اخراج كنند، آن حضرت نزد او رفته و گفت: ای ابوبكر تو ادعا می كنی جانشین پدرم می باشی و بر جای او نشسته ای، با اینكه دستور داده ای كارگزار مرا از فدك خارج كنند و می دانی كه رسول خدا آن را به من بخشیده و مرا نسبت به این مطلب شهود و گواهانی است... تا آنجا كه گوید شاهدت را بیاور، حضرت، ام ایمن و علی علیه السلام را به عنوان شاهد معرفی كرد، ابوبكر از ام ایمن پرسید: آیا تو از رسول خدا چنین مطلبی را درباره فاطمه شنیده ای، آنان گفتند:آری ما از آن حضرت شنیده ایم كه فرمود: فاطمه بانوی زنان جهان است، بعد ام ایمن گفت آیا می شود كسی كه بانوی زنان جهان است چیزی را كه از او نیست ادعا كند؟ و من نیز كه از زنان اهل بهشتم هیچ گاه جز آن چه را كه از رسول خدا شنیده باشم گواهی نخواهم داد.

عمر گفت: ای امین، دست از سر ما بردار و این داستانها را كنار بگذار، شما به چه چیز گواهی می دهید؟

پاسخ داد: روزی در خانه فاطمه علیهاالسلام در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودم، در این هنگام جبرئیل نازل شده و گفت: ای محمد به پا خیز، خداوند به من دستور داده تا با دو بالم حدود فدك را برایت مشخص سازم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به همراه جبرئیل برخاسته و بیرون رفتند، چیزی نگذشت كه مراجعت فرمود، فاطمه علیهاالسلام پرسید، پدر جان كجا تشریف بردید، فرمود: ای پدر، من می ترسم بعد از تو دچار تنگدستی و نیازمندی گردم، آن را بر من تصدق فرما، حضرت فرمود: بسیار خوب آنجا برای تو


صدقه و خالصه باشد فاطمه آن را قبض كرده و پذیرفت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روی به من كرده و فرمود: ای ام ایمن بر این مطلب گواه باش و تو با علی نیز شاهد این موضوع باشید.

عمر گفت: ای ام ایمن تو یك زن می باشی و شهادت یك زن ارزشی ندارد و اما علی نیز به نفع خود شهادت می دهد و چون در این گواهی ذینفع است شهادتش قبول نمی شود.

راوی گوید: در این هنگام ام ایمن با حالت خشم و غضب از جای برخاسته و گفت: خداوندا این دو نفر به حق دختر محمد، پیامبرت ستم، كردند تو آنان را به شدت پایمال و نابودشان كن. بعد از مجلس خارج شد.

بعد از آن ماجرا به مدت چهل شب علی علیه السلام حضرت زهراء را بر الاغی كه پارچه ای بر روی آن انداخته بود سوار كرده و در حالیكه حسنین نیز همراه او بودند به در خانه مهاجرین و انصار می برد، حضرت روی به آنان كرده و می گفت:ای مهاجران و ای انصار، خدا را یاری كنید من دختر پیامبر شمایم، شما در آن روز كه با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیعت كردید قول دادید كه بهمان گونه كه از خود و فرزندانتان دفاع می كنید از آن حضرت و فرزندانش دفاع و حمایت كنید، بنابراین به قول و تعهد و نسبت به رسول خدا عمل كنید،

راوی گوید: هیچ كس آن حضرت را كمك و یاری نكرد و پاسخ مثبت به او نداد، تا اینكه نزد معاذ بن جبل رفته و فرمود: ای معاذ نزد تو آمده و از تو یاری و مدد می جویم، تو با رسول خدا بدینگونه بیعت كردی كه او و فرزندانش را یاری كنی و در مقابل هر چیزی كه از خود و فرزندانت دفاع می كنی از آن حضرت و فرزندانش نیز دفاع كنی، ابوبكر فدك را از من ربوده و كارگزار و نماینده مرا از آنجا بیرون كرده است، معاذ پرسید آیا شخص دیگری هم هست كه در این كار با من همراهی كند؟ فرمود: نه، هیچ كس پاسخ مثبت به من نداد، گفت: پس من چگونه می توانم به یاری تو


برخیزم و به تو كمك كنم.

راوی گوید: بعد از آن كه حضرت از خانه معاذ بن جبل بیرون رفت. پسرش [19] وارد منزل شده از پدر پرسید: دختر پیامبر با تو چه كاری داشت كه اینجا آمده بود معاذ گفت: وی آمده كه او را در مقابل ابوبكر یاری كنم، زیرا وی فدك را از او گرفته است، گفت: چه پاسخی به او دادی؟ گفت: به او گفتم: یاری و كمك من به كجا می رسد؟ من تنهایم،گفت: پس تو از یاری او خودداری كردی؟! گفت: آری، او به تو چه گفت؟ گفت: به من فرمود: به خدا سوگند زبان را از گفتگوی با تو باز می دارم تا اینكه نزد رسول خدا حاضر شوم، پسر معاذ گفت: من نیز با تو سخن نخواهم گفت تا در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حاضر شوم، زیرا تو به دختر رسول خدا پاسخ مثبت ندادی!... [20] .


[1] الدر المنثور 5/ 273.

[2] الصواعق المحرقه/ 21.

[3] تفسير كبير، 29/ 284.

[4] شواهد التنزيل، 1/ 340.

[5] منتخب كنزالعمال چاپ شده در حاشيه «مسند احمد» 1/ 228.

[6] الملل و النحل، 1/ 23.

[7] مقدمه «فدك» اليف علامه قزويني 7-:.

[8] شرح نهج البلاغه 16/ 268 و 269.

[9] شرح نهج البلاغه 16/ 268 و 269.

[10] «معجم البلدان» ماده فدك.

[11] فتوح البلدان / 46.

[12] السيره الحلبيه، 3/ 362.

[13] شرح النهج 16، 286.

[14] الواقف، 402.

[15] سعد السعود/ 101- 102.

[16] كشف الغمه 1/ 476.

[17] الاحزاب / 33.

[18] الاحتجاج، 119/1- 123.

[19] يعني پسر معاذ و اين غير از سعد بن معاذ است كه در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فوت كرد.

[20] الاختصاص، / 183- 184 ط غفاري.